معنی بسیار حمله کننده
حل جدول
کرار
حمله کننده
کرار
بسیار حمله برنده
کرار
بسیار ظلم کننده
ظلوم
بسیار توبه کننده
تواب
بسیار گریه کننده
بکا
بسیار شوخی کننده
هزال
فارسی به عربی
محتل، معتدی، مهاجم
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
حمله. [ح َ م َ ل َ] (ع ص، اِ) ج ِ حامل: حملهالعرش، بردارندگان عرش. (مهذب الاسماء). حمله ٔ قرآن: اشراف امتی حمله القرآن.
فرهنگ عمید
یورش،
هجوم در جنگ،
(اسم) (پزشکی) [عامیانه] = صرع
(اسم) (پزشکی) اختلال ناگهانی در یکی از اعضای بدن، مانند قلب یا مغز،
[مجاز] اعتراض یا انتقاد شدید،
* حمله آوردن: (مصدر لازم) هجوم آوردن، یورش آوردن،
* حمله بردن: (مصدر لازم) هجوم بردن، یورش بردن،
* حمله کردن: (مصدر لازم) = حمله بردن
فرهنگ معین
(حَ مَ لَ) [ع. حمله] (ص. اِ.) جِ حامل، حمل کنندگان، برندگان.
(مص ل.) آهنگ جنگ کردن، هجوم بردن، 2- (اِ.) هجوم، یورش، غش (پزشکی)، دفعه. [خوانش: (حَ لِ یا لَ) [ع. حمله]]
معادل ابجد
485